پوشش و فرهنگ

پوشاک به عنوان بارزترین نماد فرهنگی، مهمترین مظهر انتقال نشانههای فرهنگی در میان جوامع انسانی مطرح است. بسیاری بر این باورند که استیلای فرهنگی و سلطهپذیری در وهلهی اول بهوسیلهی انتقال پوشاک انجام میپذیرد و حتی میتوان با تغییر پوشاک یک جامعه، نوع معیشت و شیوهی تولید آنها را نیز دگرگون کرد و تغییرات و تحولاتی در ساختار زندگی اجتماعی آن جامعه به وجود آورد. لباس انسان، نخست تابع فرهنگ جامعهی او و سپس تابع سلیقهی خود او است.

 

در این فرآیند منظور از فرهنگ عبارت است از کلیترین بینش و نگرشی که یک جامعه نسبت به جهان دارد. این بینش و نگرش همان معنایی است که آن جامعه برای هستی و انسان قائل است و به اندازهی کلی است که همهی ارزشها و روشهای فرد و اجتماع را در بر میگیرد. پوشاک در هر منطقه زمینهی بسیار مناسبی جهت تعامل فرهنگی به حساب میآید. میتوان در شکلگیری و ترکیب پوشاک محلی هر قومی عواملی چون مذهب، شرایط طبیعی، نوع معیشت، فعالیتهای جنبی، تولید و منزلت اجتماعی را دخیل دانست. بدین معنا که با نگاهی در لباسهای سنتی ایرانی خواهیم دید که خط مشی و دستورات اسلام در ارتباط با پوشاک افراد و به خصوص بانوان کاملاً مشخص است.

 

 

همچنین لباسهای سنتی در قالب کاربردی آنها عمدتاً ساده و بیپیرایه هستند و فقط جنبهی کاربردی آنها مهم بوده است. البته باید توجه کرد که جنس و نوع پارچهی به کار رفته در پوشاک و حتی طرح و الگوهای آنها در هر منطقهای با شرایط و عوامل طبیعی مطابقت دارد. معیشت، هم در کیفیت پوشاک مردم تأثیر میگذارد و هم در شکل ظاهری آن نقش بسیاری دارد. بنابراین مردمی که معیشت مسلط آنها دامداری است، مواد اولیهی پوشاک آنها را پشم تشکیل میدهد. در ضمن گشاد یا چسبان بودن لباس و ضخیم یا نازک بودن آن هم با شیوهی معیشت مسلط هر منطقه تناسب دارد.

 

 

بحث بعدی مربوط، به جایگاه اجتماعی این امر اشاره دارد که پوشاک مردمان در ایران همیشه بیانگر جایگاه و مرتبهی انسانها بوده است. حتی تزیینات و طرحهای به کار رفته در لباسها، بیانگر نوعی سلیقه و مهارت بوده است که به دنبال اعتلای مقام انسانی بوده نه سخیف نشان دادن جایگاه انسانها. در مورد زنان در مجموع پوشاک آنها به صورت مجموعهای هماهنگ با وقار خاص زنانه بوده است که این امر در مورد مردان نیز صادق بوده است.[ 1]


بدین ترتیب باید گفت فرهنگ، پر رنگترین نقش را در نوع پوشش و کاربرد آن برعهده دارد و اگر به لحاظ فرهنگی برنامهریزی پایهای و درستی انجام گیرد، به طور حتم در زمینهی تهاجم فرهنگی نیز مشکل چندانی پیش نخواهد آمد. توجه به نشانهها و راز و رمزهای نهفته در انواع پوشش و پوشاک در دورههای مختلف، اهمیت مهمی دارد. این پیامها و نشانهها در واقع برخاسته از بینش، باورها، آداب، سنن و جهانبینی مردمان هر منطقه با توجه به فرهنگ و حتی اعتقادات آن منطقه بوده است.


در مطالعات مربوط به پوشاک، نظریههایی چند ارائه شده است. برای مثال نظریهی «قومی» که در آن انواع خاص لباس به عنوان شناسهی گروههای قومی محلی و زبانی خاص، در نظر گرفته میشود و یا نظریهی «انتشاری» که این نظریه، لباسهای فعلی را بازماندهی برخی انواع بنیادین میداند. البته نظریههای دیگری مانند نظریهی «تاریخ توسعه» نیز وجود دارد که تکامل البسه در طی تاریخ و تأثیرات فرهنگی بیرونی بر آن را بررسی میکند.[2]