سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی آرشیو وبلاگ ارتباط آر اس اس
هشتمین ستاره
جان پیش تو خواهش نشستن دارد دل در حرمت شوق شکستن دارد چون پنجره آفتاب بر پنجره است هر روز دخیل اشک بستن دارد

بخونیدش...
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!!

راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.

دیگه بارون حسابی تند شده بود.

با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد.

من هم بی معطلی پریدم توش.

اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.

وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!

موهای تنم سیخ شد.

داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد  هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدمیه پیچ جلومونه!

تمام تنم یخ کرده بود.نمیتونستم حتی جیغ بکشم ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.

تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.

ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.

از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.

اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.

دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومدرفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد: یاشار نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار شده بود.!!!!!!




      
توی یه موزه ی معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود, مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دورو نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن و تحسینش می کردند.
و لی کسی نبود که سنگ های مرمر کف پوش را ببینه و لب به تحسین باز کنه
یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود؛ با مجسمه؛ شروع به حرف زدن کرد و گفت:
"این؛ منصفانه نیست
چرا همه پا روی من می ذارن تا تورو تحسین کنن؟!
مگه یادت نیست؟!
ما هر دومون توی یه معدن بودیم,مگه نه؟
این عادلانه نیست
من خیلی شاکیم!"
مجسمه لبخندی زد و آروم گفت:
"یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه, چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟"
سنگ پاسخ داد:
"آره ؛آخه ابزارش به من آسیب میرسوند."
آخه گمون کردم می خواد آزارم بده.
آخه تحمل اون همه دردو رنج رو نداشتم."
و مجسمه با همون آرامش و لبخند ملیح ادامه داد که:
"ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم چیز بی نظیری بسازه.
به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم
به طور حتم در پی این رنج ؛گنجی هست.
پس بهش گفتم :
"هرچی میخوای ضربه بزن ؛بتراش و صیقل بده!"
و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم.
و هر چی بیشتر می شدن؛بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم!
پس امروز نمی تونی دیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور می کنن."




برچسب ها : ماجرای سنگ مرمر  , 
      

> یه دوست معمولی وقتی می آید خونت، مثل مهمون رفتار میکنه
> یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه
> یه دوست معمولی هرگز  گریه تو رو ندیده.
> یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه
> یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه
> یه دوست واقعی اسم وشماره تلفن اون هارو تو دفترش داره
> یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت می آره
> یه  دوست واقعی زودتر میآد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت
> همه جارو جمع و جور کنه
> یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی
> یه دوست واقعی میپرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟
> یه دوست معمولی ازت میخواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی
> یه دوست واقعی ازت میخواد که مشکلات را حل کنه
> یه دوست معمولی وقتی بین تون بحثی میشه دوستی رو تموم شده میدونه
> یه دوست واقعی بهت بعد از یه دعواهم زنگ میزنه
> یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره.
> یه دوست واقعی میخواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی
> یه دوست معمولی این حرف های منو میخونه و فراموش میکنه
> یه دوست واقعی اونو واسه همه و دو باره واسه خودم میفرسته




      

1253346685

6968696856

5565656969868

454

4564555545434346464554

434645654545ث




      

1ششسش

اینم چند تا آواتار برای شما عزیزان

هشتمین ستارههشتمین ستارههشتمین ستاره

هشتمین ستاره

122 ض

شططدر

این کوچولو رو همینطوری گذاشتم!!




      
در ازدواج، اصل قضیه یک امر انسانى است؛ نه یک امر مادّى. اسلام مهریه را قرار داده است؛ اما مهریه این را به‏صورت یک معامله‏ ى دادوستدى نمی‏کند. مقام معظم رهبری
بناى کار ازدواج، بر سازش دختر و پسر است‏. مقام معظم رهبری

بعضیها هم ازدواج را که یک امر عاطفى و انسانى و وجدانى است، به صحنه‏ى تفاخر تبدیل می‏کنند. مقام معظم رهبری





برچسب ها : هشتمین ستاره  ,  ازدواج  ,  کلام  ,  مقام  ,  معظم  ,  رهبری  , 
      
الهى خوشا آندم که در تو گمم.
الهى خوشا آنانکه همواره بر بساط قرب تو آرمیده اند.
الهى اگر عنایت تو دست ما را نگیرد از چهل ها چله ما هم کارى برنیاید.
الهى دولت فقرم را مزید گردان.
الهى اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.
الهى دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقاى ذوالجمال.
الهى اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم.
الهى خنک آن کس که وقف تو شد.
الهى کلمات و کلامت که اینقدر شیرین و دلنشین اند خودت چونى.
الهى اثر و صنع توام چگونه بخود نبالم.
الهى اگر ستار العیوب نبودى ما از رسوایى چه مى کردیم.
الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى.
الهى اگر چه درویشم ولى داراتر از من کیست که تو دارایى منى.
الهى عقل گوید الحذر الحذر، عشق گوید العجل العجل آن گوید دور باش و این گوید زود باش.

الهى از نماز و روزه ام توبه کردم بحق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهى چون در تو مى نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم.
الهى آن خواهم که هیچ نخواهم.
الهى چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ایم و تنها تو کاره اى.

الهى چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.





برچسب ها : هشتمین ستاره  ,  جملات عارفانه  ,  عفاف  ,  حجاب  ,  مذهبی  ,  8tominsetareh  ,  parsiblog  , 
      

مشکل

سلام دوستان گرامی

یه مشکلی پیش اومده اونم اینکه اصلا از هیچ قالب وبلاگی برای پارسی بلاگ خوشم نمیاد ،قالبی که واقعا روش کارشده باشه و قشنگ باشه و به موضوع وبلاگم بیاد .اما پیدا نمیشه

قالب های وبلاگ های دیگه هم پیدا میشه مثلا میهن بلاگ و.. ولی اینجا باز نمیکنه

اگه میشه راهنمایی کنید...





برچسب ها : قالب های پارسی بلاگ  , 
      

هشتمین ستاره

جنگ نرم را ببینید...  چنگ نرم


در گوگل قسمتی است برای ترجمه متون و جمله و کلمه و....

در اینجا بنده مطلبی قرار دادم تا به زبان انگلیسی ترجمه کند ،نتیجه را ببینید.

به زبانهای دیگر هم ترجمه نکرد.

حالا متن را بخوانید.

من متن های دیگری را گذاشتم مثلا در مورد ذغال سنگ و کاملا ترجمه کرد ولی متن های اینچنینی را ترجمه نمیکند.


چنگ نرم

 

هشتمین ستاره





برچسب ها : جنگ نرم را ببینید...  , 
      

 

هشتمین ستاره





برچسب ها : مصون داشتن  , 
      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بعد از مدتها سلام

+ سلام @};-



+ سلام ، صاحب این وبلاگ پس از سالها به شهر خود (پارسی بلاگ) آمده است @};-B-):-|:D خوش آمدی خوش آمدی



+ از عرش صدای ربنا می آید آوای خوش خدا خدا می آید فریاد که درهای بهشت باز کنید مهمان خدا سوی خدا می آید



+ و....



+ اهمیت نماز...



+ پیامبر اکرم (ص) فرمودند که خداوند متعال می فرماید : « لولا رجال خشّع و صبیان رضّع و بهائم رتّع لصبیت علیکم العذاب صبّا » اگر مردان متواضع و کودکان شیر خوار و چهارپایان علف خوار در میان شما نبود هر آینه عذاب را بر شما نازل میکردم (جواهر السنیة ص 335 ح 354 ) ( کار برخی از انسانها بر اثر نافرمانی از خداوند به جایی می رسد که به خاطر چهارپایان مورد عفوو رحمت قرار می گیرند )

+ چقدر خوب....



+ ....



+ زندگی خوردن وخوابیدن نیست زندگی جنبش وجاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند