مناظره حضرت علی(ع) با مرد شامی
شیخ صدوق در «خصال» و«عیون» و«علل» حدیث کند که مردی از اهل شام از امیرالمؤمنین سؤال کرد که چند نفر از انبیاء به عربی تکلّم کردند و چند نفر آنها ختنه شده به دنیا آمدند و چند نفر آنها دو اسم داشتند و اول کسی که شعر گفت کیست و آن شش موجود زندهای که بی مادر در دنیا پدید آمدند کدامند؟
حضرت فرمودند: اما پیغمبرانی که به زبان عربی صحبت کردند پنج نفر بودند: هود و صالح و شعیب و اسماعیل و محمد (ص)
اما کسانی که ختنه شده متولد شدند: آدم ابوالبشر و فرزند او لیث و ادریس و نوح و سام بن نوح و ابراهیم و داوود و سلیمان و موسی و عیسی و محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ .
و اما پیغمبرانی که دو نام داشتند عبارتند از: یعقوب که او را «اسرائیل» هم میگفتند و خضر که او را «قالیا» هم مینامیدند و یونس که او را«ذالنّون» هم مینامیدند و یوشع بن نون که او را«ذوالکفل» نیز میگفتند و عیسی که او را «مسیح» هم مینامیدند و محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ که«احمد» نیز نام دارد.
و اما اول کسی که شعر گفت آدم ابوالبشر بود که چون هابیل کشته شد در مرثیه او گفت:
تَغَیّرَتِ البلادُ وَ مَن علیها و وجهُ الارضِ معنبر قبیح
تَغَییَّرَ کُلُّ ذی لون وَ طَعْمٍ و قَلَّ بشاشه الوجه الملیح [1]
اما آن شش موجود زندهای که بی مادر موجود شدند عبارتند از: 1.آدم 2. حوّا 3. قوچی که فدای اسماعیل شد 4.عصای موسی(که به صورت اژدها درآمد) 5.ناقه صالح پیامبر 6.پرندهای که عیسی آنرا با دست خود ساخت و به آن دمید و آن پرنده زنده شد و پرواز کرد به اذن خداوند.
________________
[1] . سرزمینها و ساکنان آنها دگرگون و روی زمین غبارآلود و زشت گردید. رنگها و طمعها تغییر کرد و خرّمی از صورتهای نیکو کناره گرفت.
المواعظ العددیه، ص 179
مناظره حضرت علی(ع) با مهاجرین و انصار
عصر خلافت عثمان بود، جمعیّتی از مهاجران و انصار که تعدادشان بیشتر از دویست نفر بود، در مسجد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اجتماع کرده بودند، و گروه گروه با همدیگر گفتگو و مناظره میکردند، گروهی در شأن علم و تقوا سخن میگفتند و از برتری قریش و سوابق درخشان آنها و هجرتشان و گفتاری که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در فضائل آنها فرموده بود، سخن میگفتند، و اظهار میداشتند که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده است:
اَلأئمّهُ مِنْ قُرَیشٍ: «امامان، از قریش هستند»،
یا فرموده است:
اَلنّاسُ تَبَعٌ لِقُریشٍ، و قُرَیشٌ اَئمّهُ الْعَرَبِ: «مردم پیرو قریش هستند، و قریش پیشوایان عرب میباشند»
به این ترتیب هر گروهی افتخارات دودمان خود را بر میشمرد، در میان جمعیّت از مهاجران افرادی مانند: علی ـ علیه السّلام ـ، سعد وقّاص، عبدالرّحمان عوف، طلحه، زُبیر، مقداد، هاشمبن عتبه، عبدالله بن عمر، حسن و حسین ـ علیه السّلام ـ، ابن عبّاس، محمّد بن ابوبکر، عبدالله بن جعفر بودند.
و از انصار افرادی مانند اُبَیّ بن کعب، زیدبن ثابت، ابوایّوب انصاری، قیسبن سعد، جابربن عبدالله انصاری و انس بن مالک و ... حضور داشتند.
بحث و مناظره دامنه داری بین آنها از بامداد، تا ظهر، ادامه یافت، در حالی که عثمان در خانه خود به سر میبرد، و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و بستگانش، سکوت کرده بودند.
در این هنگام، جمعیّت متوجّه امام علی ـ علیه السّلام ـ شده و عرض کردند: «شما چرا سخن نمیگوئید؟»
در این هنگام امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: هر دو گروه شما از مهاجران و انصار، هر کدام از شأن و مقام خود (برای شایستگی به مقام رهبری) سخن گفتید، ولی من از هر دو گروه شما میپرسم:
«خداوند به خاطر چه، این افتخار و برتری را به شما عطا کرد؟»
مهاجران و انصار گفتند: به خاطر وجود محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ و خاندان او، به ما امتیاز بخشید.
امام علی، راست گفتید، آیا نمیدانید علّت وصول شما به این سعادت دنیا و آخرت، تنها به خاطر ما خاندان نبوّت بوده است: و پسر عمویم محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «من و خاندانم چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم ـ علیه السّلام ـ، نوری در پیشگاه خدا بودیم سپس خداوند این نور را همواره نسل به نسل در صلبهای ارجمند و رحمهای پاک انتقال داد، که هرگز آلودگی به این نور، راه نیافت ... سپس علی ـ علیه السّلام ـ پارهای از فضائل خود را برشمرد، و حاضران را قسم داد که آیا چنین است، و حاضران اعتراف نمودند که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در شأن علی ـ علیه السّلام ـ آن فضائل را فرموده است.
از جمله فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم که هرکس از شما سخن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را درباره خلافت من شنیده است برخیزد و گواهی دهد».
در این هنگام افرادی مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار، زیدبن ارقم، بُراءبن عازب برخاستند و گفتند:
«ما گواهی میدهیم که سخن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به خاطر سپردهایم، آن هنگام که آن حضرت برفراز منبر بود و تو در کنارش بودی، و آن حضرت فرمود: «خداوند به من فرمان داده تا امام شما و جانشین خودم و وصّی و عهدهدار کارهای من بعد از خودم را، که خداوند اطاعت از او را بر مؤمنان واجب نموده، نصب کنم ... ای مردم! امام و مولا و راهنمای شما بعد از من، برادرم علی ـ علیه السّلام ـ است.
وَ هُوَ فِیْکُمْ بِمَنْزِلَتیِ فِیْکُمْ فَقَلّدُوهُ دِینَکُمْ وَ اَطِیعُوهُ فِی جَمیع اُمُورِکُمْ ...
: «و مقام او در میان شما همانند مقام من در میان شما است، در دین خود از او پیروی کنید، و در همه شئون زندگی، از او اطاعت نمائید» به این ترتیب، امام علی ـ علیه السّلام ـ با مناظره خود در میان آن جمعیّت، دلائل امامت و برتری خود را تبیین کرد، و حجّت را بر آنها تمام نمود.
________________
اقتباس و تلخیص از الغدیر، ج 1، ص 163 تا 166؛ فرائد السمطین، باب 78، سمط اوّل
امروز وهابیت و سلفیون در سوریه به دنبال شکستن محور مقاومت هستند و نفع اصلی را در این میان اسرائیل خواهدبرد . به یاری خداوند از این تهدید فرصتی خواهیم ساخت برای یکپارچه کردن عالم تشیع و نشر علوم اهل بیت.
مدافعان حرم
ما را ز خاندان کرم افریده اند
یک موج از تلاطم یم افریده اند
ما را فدائیان پسرهای فاطمه
ما را شهید میر و علم افریده اند
ما را به اعتبار عنایات فاطمه
گریه کنان حضرت غم افریده اند
بهر بریدن سر اولاد عمروعاص
در جان ما غرور غژم افریده اند
هر یک زما حریف دو صد لشگر یزید
زین روز شیعه عده کم افریده اند
دجال ها و حرمله ها را مهاجم و...
ما را مدافعان حرم افریده اند
سید علی خامنه ای پیر عشق گفت
فریاد را علیه ستم افریده اند
+ بعد از مدتها سلام
+ سلام @};-
+ سلام ، صاحب این وبلاگ پس از سالها به شهر خود (پارسی بلاگ) آمده است @};-B-):-|:D خوش آمدی خوش آمدی
+ از عرش صدای ربنا می آید آوای خوش خدا خدا می آید فریاد که درهای بهشت باز کنید مهمان خدا سوی خدا می آید
+ و....
+ اهمیت نماز...
+ پیامبر اکرم (ص) فرمودند که خداوند متعال می فرماید : « لولا رجال خشّع و صبیان رضّع و بهائم رتّع لصبیت علیکم العذاب صبّا » اگر مردان متواضع و کودکان شیر خوار و چهارپایان علف خوار در میان شما نبود هر آینه عذاب را بر شما نازل میکردم (جواهر السنیة ص 335 ح 354 ) ( کار برخی از انسانها بر اثر نافرمانی از خداوند به جایی می رسد که به خاطر چهارپایان مورد عفوو رحمت قرار می گیرند )
+ چقدر خوب....
+ ....
+ زندگی خوردن وخوابیدن نیست زندگی جنبش وجاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند